حکایت قاضی و وکیل |
آخر وقت کاری بود در دفتر نشسته بودم که زنگ به صدا در آمد با گشودن درب یکی از همکاران وکیل و از دوستان قدیم بود پس از خوش و بش باب گفتگو باز شد و در حوزه کاری و مشکلات با یکدیگر به تبادل نظر پرداختیم . دوست ارجمندم دغدغه های ایجاد شده و نا بسامانی در حوزه وکالت را متذکر شد همان دغدغه ای که تمام وکلای مسئول و اندیشمند با آن مواجه هستند بناگاه برگ کاغذی به من داد که مطالبی روی آن تایپ شده بود ملاحظه نمودم طنزی است پیرامون وکیل و قاضی همکار محترم گفت فلانی این طنز مربوط به زمانی است که هنوز کانون وکلاء و وکلای دادگستری گرفتار وضع آشفته و بحرانی کنونی نشده بودند و ادامه داد در آن زمان برخی از همکاران سر انجام تمایل به وکیل شدن قاضی حکایت را حدس می زدند اما در حال حاضر حدس بزن که اگر آن قاضی میل وکالت کند چه می شود نکته ظریفی بود عرض کردم من عین حکایت را در سایت می گذارم تا دوستان اهل ذوق و طنز سر انجام قاضی را حدس و در قسمت اظهار نظر در پایین صفحه نظر شان را بیان کنند امیدوارم در کامل نمودن دنباله حکایت پس از کلمه اما .... نظراتی داشته باشیم حال اصل حکایت حکایت
مردی از اهل قضا وکیل را پرسید که تو چه شایستگی از من بیشتر داری که شش برابر مواجب من عایدت می شود ؟ |
URL : http://www.shkhosravipour.com/index.php?ToDo=ShowArticles&AID=2462 |